آب را بر کاروان بسته اند
بنام خدا
آب را بر کاروان بسته اند
صدای گریه و زاری بچه ها به گوش می رسد
عرصه تنگ شده است
گروهی خسته شده اند
پشیمانند از اینکه در این کاروان اند
زیر لب گلایه می کنند، اما رویشان نمیشود بگویند غلط کردیم با این کاروان یا علی گفتیم
زمزمه ی سازش سر می دهند
به زبان با امیر کاروانند، اما دلشان چیز دیگر می گوید
و سوی نگاه و حرکت دستشان به جای دیگر اشاره دارد
هم خودشان هم همفکرانشان، خسته اند از مقاومت
حتی پشیمانند از مقاومت
زیر گوشی از همفکرانشان می پرسند : غلط کردن را با چه غینی می نویسند؟
حتی می توانند با صد آب و تاب و آیه و روایت، ثابت کنند که باید تسلیم شویم
با صد آیه و روایت ماهرانه می توانند کار را به جایی برسانند که دیگر
فقط و فقط نامی از آیه و روایت بماند، همین کافیست.
همین دین حداقلی. بس مان است.
آخر مردم خسته اند. مردم دیگر تاب و تحمل تشنگی ندارند
مگر نمی بینید آب را بر کاروان بسته اند
دلشان غنج می زند که توافقی کوچک با شیطان بزرگ به دست آید
همه اش هم بخاطر تشنگی نیست.
دلشان مایل به آنطرف شده.
امان از دل...
دل که هوایی شد دیگر کار سخت می شود.
در گوشه ای دیگر
کاروانیان اما
خسته و زخم خورده
خسته و خون داده و خون جگر خورده
خسته و زهر خیانت و نامرادی چشیده
اما مقاوم وصبور و ثابت قدم
همچنان محکم ایستاده اند
بر سر پیمانشان با امامشان
إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ
در حقیقت، کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند:] «هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید. (سوره فصلت آیه : 30)
رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ
«پروردگارا، بر [دلهاى] ما شکیبایى فرو ریز، و گامهاى ما را استوار دار، و ما را بر گروه کافران پیروز فرماى.» (سوره بقرة آیه : 250)
پی نوشت : این یادداشت در آستانه ی یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری (خرداد 92) نوشته شده است.